چند خط فراموشی

این برای منِ فراموش شده:
آنقدر ها هم که فکر می کردی جاووید نیستی نه؟ راحت کنارت میگذارند جوری که حتی ناراحتی اش را هم وقت نمیکنی زندگی کنی
این برای منی که فراموش کردم:
حتی الان غم فراموش کردنش را هم فراموش کردم و نمیدانم، میگویند انسان خاطرات بد را از یاد می برد و خوبی ها در ذهنش میماند؛ من حتی خوبی هایت را هم از یاد بردم.
این برای محمد که فکر می کرد فراموش کرده:
هزینه اش گزاف بود و تبعاتش درد آور هم برای خودت هم برای اطرافیانت، چه کسانی که دخیل بودند، چه تماشا چیان قصه ما. اما ایمان دارم انجام دادنش بهتر از انجام ندادنش است.
این برای آینه که فراموش نمی شود:
آخرین یادگاری شیطان؛ ارزشمند ترین هدیه ای بود که گرفتم. تغییری در زندگی ام ایجاد نکرد، فقط حالا دیگر کمتر در آزار و دردم. مرسی!
این برای هوای کثیف و ابری امروز تهران:
چقدر غمگینی تو، انگار رهایت کردند، انگار در تخم چشم هایت نگاه کردند و گفتن همه اش دروغ بود و قابل تحمل نیستی. تو خوب میتوانی بغضم را در بیاوری.
این برای اونی که میگفت هیچوقت فراموشم نمی کند:
بیا و قبول کن برای رسیدن به هدفت نیاز نبود به جانم بیوفتی و همه زندگی ام را ازم بگیری، میشد راحت تر و انسان وار تر پیش برویم.
این برای ماه که خودش را فراموش کرده:
خوب باش لطفا، باشه؟

نظرات